** در همین ابتدای مصاحبه با توجه به شناختی که از منطقه اوراسیا و کشورهای این حوزه دارید ارزیابی تان از جنگ روسیه با اکراین چیست؟ نقش ترک ها را چگونه می بینید .با توجه به نزدیکی اردوغان به مسلمانان روسیه(چچنی ها) وارتباطاتی که به واسطه خرید سامانه پدافند هوائی اس – ۴۰۰ میان مسکو و آنکارا شکل گرفته بود این گمان وجود داشت که اردوغان در کنار پوتین بایستد، همینطور هم شد. در جنگ اخیر قره باغ هم با چراغ سبز روسیه و با کمک ترکیه، جمهوری آذربایجان در مقابل ارمنستان قدعلم کرد و سرزمین هایی که مدعی اشغال آنها از سوی ایروان بود را پس گرفت. اما در همین حین، حمایت های رئیس جمهور ترکیه از اکراین، گمانه زنی های موجود را زیر سووال برد؛ البته ترکیه بزرگترین سرمایهگذار خارجی در اوکراین هم هست و دو کشور همکاری تنگاتنگی نیز در صنایع نظامی دارند. این دوگانگی مواضع را چگونه ارزیابی می کنید؟
بحث های این موضوع بسیار پیچیده هستند. البته مقتضیات جهان سیاست هم پیچیدگی آن است. یعنی در میادینی همخوانی وجود دارد و در میادینی تقابل. اما سیاست های کلی ترکیه به دلیل قدرت روزافزون روسها، هرگز در تقابل کامل با روسیه نیست. ترکیه به عنوان عضوی از ناتو، تلاش های بسیار زیادی برای پیوستن به اتحادیه اروپا داشته است و البته عضوی از ناتو بودن ترکیه در ذات خود تقابل چند 10 ساله( از زمان شوروی سابق ) را با روسیه به وجود آورده است. اما مهم ترین مساله این است که ترکیه سعی دارد تا جایی که امکان دارد در میانه میدان بازی کند. هم ناتو را در دستان خود نگه دارد و هم در مواردی به روسها نزدیک شود. خرید سامانه دفاعی اس-400 از روسیه و اخراج این کشور از پروژه هواپیمای آمریکایی اف ۳۵ و بحث های پیرامون آن، دست به دست هم می دهد تا ما تحت احساسات لحظه ای نخواهیم تحلیلی داشته باشیم. چرا که در عین حال که روسیه درصدد خرید سامانه دفاع موشکی روسی است اما پهبادهایی را در اختیار اکراین قرار داده است که به صورت عملیاتی ( در جنگ با روسیه) نیز به کار گرفته شده اند هر چند که میزان موفقیت انها مشخص نیست. البته این یک بحث کاملا تخصصی نظامی است و من نمی خواهم در مورد آن اظهار نظر کنم. در پایان این سووال می خواهم تاکید کنم که وضعیت فعلی روسیه و اکراین محصول یک تقابل چند ساله است. به هر حال ناتو به فکر گسترش مرزهای خود و زیرپوشش قرار دادن کشورهای بسیاری است که اکراین هم جزو همین گزینه ها است. روسیه تلاش دارد تا یک مرز حائل تاریخی که بارها بر آن تاکید داشته است را در این زمینه حفظ کند و نمی خواهد مستقیم با ناتو هم مرز شود؛ این کشور در تلاش است تا کشورهایی به عنوان حائل وجود داشته باشند. اما در این میان، جدای از بحث های سیاسی، روسیه عملا در حال قدرت نمایی بیشتر است. این امر به لحاظ اخلاقی نکوهیده است چرا که مردم بیگناهی در حال تاوان دادن این بازی های سیاسی هستند. در این میان کشورهای اروپایی و آمریکا هم نشان داده اند که عملا تمایلی برای درگیری با روسها ندارند و به نظر می رسد که همین روند ادامه پیدا کند.
**به بحث خودمان در موضوع مناقشه قره باغ بازگردیم. چند ماه پیش شاهد اوج گیری درگیری های نیروهای آذربایجان و ارمنستان در مرزهای شمال غربی ایران بودیم. بسیاری معتقدند این مناقشه که توسط ترکیه راهبری و هدایت می شود و بر آن است که دسترسی ایران به ارمنستان و بالعکس را از بین ببرد. یعنی ورای اختلافات و درگیری های تاریخی که میان آذربایجان و ارمنستان وجود دارد نزدیکی مرزهای ایران و ارمنستان را کاهش دهد. اگر قائل بر این موضوع هستید چرا در مناقشه قره باغ ایران از موضع آذربایجان حمایت کرد؟
سیاست کلی ایران از همان 30 سال پیش یک نوع بی طرفی زیرکانه ای بوده است. البته بستگی دارد که شما حمایت و پشتیبانی را چطور تفسیر کنید.
** این حمایت به صورت رسمی نبوده است اما به هر حال بیانیه ای که از سوی ائمه جمعه شهرهای ترک نشین ایران صادر شد و یا اعلام موضع برخی از مقامات عالی رتبه کشور شائبه حمایت ایران از آذربایجان را تقویت کرد
بحث قره باغ و مشکلی که میان باکو و ایروان وجود دارد یک بحث ریشه ای است که در 100 سال اخیر جان گرفته است. جمعیت ارمنی هایی که در باکو و در گنجه و یا در نخجوان حضور داشتند و یا جمعیت مسلمان هایی که در ایروان زندگی میکردند، طی قرن های گذشته بسیار قابل توجه بود. این افراد طی این سالها، در آرامش و صلح نسبی به سر می بردند یعنی اختلافات وجود داشته است اما نه، به شدتی که طی 100 سال اخیر بروز و ظهور پیدا کرد. یعنی حتی بعد از جدایی از ایران و در روسیه تزاری هم، ما شاهد بودیم که مناسبات براساس یک سنت ایرانی تداوم داشت. این موضوع تحلیل های مختلفی به همراه دارد. به هر حال سایه یک حکومت مرکزی مقتدر همیشه وجود داشته است و اجازه تخاصم های امروزی را نمی داد. پس از انقلاب اکتبر 1917 و تشکیل دولت های محلی مانند جمهوری سوسیالیستی آذربایجان و یا جمهوری ارمنستان که دو سال به طول انجامید یعنی از 1918 تا 1920 این تقابل و تخاصم ها به اوج رسید اما در زمان اتحاد جماهیر شوروی هم مجددا یک قدرت مرکزی وجود داشت و این اختلافات فروکش کرد، تا 30 سال پیش که شوروی نیز از هم پاشید و جنگ ها و بحث های تباری و اصطلاحا هویتی و مذهبی مجددا شعله ور شد. با مقدمه فوق، می خواستم به این موضوع اشاره کنم که نقش ایران در خصوص موضوع مذکور، مشخصا تعیین کننده بود اما تهران در طول 30 سال گذشته سعی کرده است که در یک حالت بی طرفی قرار داشته باشد. در مناقشه اخیرهم، جمهوری باکو توانست همراهی روسها را به دست بیاورد ( میزان تبادلات جمهوری باکو با روسیه در طول سال میلادی گذشته یک میلیارد دلار بیشتر از ارمنستان بود) و روسها با وجود اینکه متحد تاریخی ارمنی ها محسوب می شوند اما به گونه دیگری عمل کردند. در 10 تا 15 سال گذشته که جمهوری باکو توانست به جهت درآمدهای نفتی وضعیت اقتصادی خود را بهبود بخشیده و حجم مبادلات اقتصادی اش را افزایش دهد به شرایط خوبی دست یافت. البته لازم به ذکر است که نخستین شریک اقتصادی هر دو کشور جمهوری باکو و ارمنستان، روسها هستند. اما سهم جمهوری باکو از این روابط یک میلیارد دلار بیشتر از ارمنستان است و این موجب برگشت ورق بازی به نفع باکو در مناقشه اخیر قره باغ شد چرا که همراهی روسها را به دست آوردند؛ روسها عملا دست باکو را در این زمینه باز گذاشتند و ترکیه هم از این فرصت به بهترین شکل استفاده کرد و با تجهیزات و مشاوره های نظامی که به باکو ارائه می داد، جنگ را به سمت و سوی موردنظر خود به پیش برد والبته ایران هم عملا گزینه زیادی برای بازی در این زمینه نداشت. لازم به یادآوری است که منطقه قره باغ در گذشته بخشی از خاک ایران بود که ابتدا به روسیه تزاری و بعد اتحاد جماهیر شوروی رسید اما این منطقه طی سالهای 1918 تا 1920 و پیش از تشکیل جمهوری های آذربایجان و ارمنستان به هیچ کشوری تعلق نداشت و به صورت خودمختار اداره می شد. بعدها مردم این منطقه تمایل خود را برای پیوستن به ارمنستان نشان دادند. اما این خواست مورد پذیرش استالین قرار نگرفت و از سوی تیم استالین اداره سیاسی و حکومتی قره باغ کوهستانی به جمهوری باکو سپرده شد و این ادعاهای مرزی هم بعد از آن مطرح شد.( ممکن است برخی قره باغ را به کلیه سرزمین هایی اطلاق کنند که تا یک و نیم سال پیش در اختیار ارمنستان قرار داشت. قره باغ تاریخی که به عنوان قره باغ کوهستانی هم شناخته می شود منطقه اصلی و بخش کهن قره باغ است. مناطق الحاقی قسمت پایین و یا قسمت کلبجر و شهرهای دیگر، بخشی از قره باغکوهستانی تاریخی محسوب نمی شوند.) در ادامه پاسخ به این سوال باید اضافه کنم که در این مناقشه، ایران براساس تحلیل های موجود عملا موضوع و البته روند نبرد را پایان یافته تلقی کرد. این حمایت نسبی ( از موضع آذربایجان) هم از همین موضوع ناشی می شود. چرا که یا باید در حمایت از ارمنستان با باکو، ترکیه و حتی روسیه وارد نبرد می شد و یا باید منتظر پیشبرد روند می ماند که به همین صورت هم عمل کرد. بنابراین برخلاف موضوعات مطروحه ایران حمایت چندانی از جمهوری باکو به عمل نیاورد و تحرکاتش بیشتر در حد حرف و کلام باقی ماند. همانطور که گفتم ایران همواره سعی کرده است که بحث موازنه را در ارتباطات خود با جمهوری باکو و ارمنستان حفظ کند اما روسها طی چند سال اخیر، به جهت موفقیتی که باکو در جذب نظر مسکو (به دلیل حجم مبادلات اقتصادی) داشت تمایل به تامین نظر جمهوری باکو داشتند. اگر طرح لاوروف را هم مطالعه کنید در میابید پس دادن سرزمین هایی که به عنوان حائل از آنها یاد می شود در طرح روسیه هم وجود داشت. ذکر این نکته نیز ضروروی است که قره باغ کوهستانی به جمهوری باکو داده نشد. قره باغ کوهستانی یک منطقه مستقل است که در حیطه حکمرانی ارمنی ها قرار دارد. مردم این منطقه ارمنی و ذیل حمایت روسها قرار دارند. این موضوع بدان معنا است که قره باغ تاریخی و کوهستانی به باکو نپیوسته است که البته موضوع سخن ما هم نیست. موضوع سخن ما در مورد روستا و شهرهای حائل است که سی سال پیش به تصرف ارمنی ها درآمده بود و حدود ۱.۵ سال پیش توسط جمهوری باکو پس گرفته شد، یعنی باید بدانیم که چه موضوعی را به عنوان موفقیت جمهوری باکو پس از مناقشه قره باغ ترسیم می کنیم.
**ما شاهد حمایت تمام قد ترک ها از آذری ها در تخاصم اخیر میان باکو و ایروان بودیم. هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ ارسال تجهیزات اما برگ برنده به روسها رسید. یعنی شاید ترکیه به دنبال کسب منافعی هم بود اما برنده این مناقشه روسیه بود.
من باید بر این موضوع تاکید کنم که عنوان آذربایجان تاریخی ( که شما هم چندین بار به آن اشاره کردید) همان استان های شمالغربی ما است. یعنی در طول تاریخ آذربایجان، معرف استان های آذربایجان غربی و شرقی و اردبیل ایران است.
**یعنی آذربایجان جنوبی و شمالی به خودی، خود ماهیتی ندارد که بر آن تاکید می کنند.
خیر این عنوان جعلی و ساخته استالین است. یعنی قدمت این عنوان در نهایت به 80 سال می رسد. استفاده از آن هم از جنگ جهانی دوم رونق گرفت و همانطور که گفتم ساخته دستگاه تبلیغاتی استالین است. منطقه ای با عنوان آذربایجان شمالی و جنوبی وجود ندارد. این عبارت ها کاملا جعلی و نادرست هستند. در طول تاریخ یک منطقه با عنوان آذربایجان از 2300 سال پیش تا سال 1918 یعنی 104 سال پیش وجود داشته است و آن هم آذربایجان ایران است. 104 سال پیش و پس از انقلاب اکتبر که دیگر روسیه تزاری در کار نبوده و بلشویک ها بر سر کار آمده بودند دولت هایی در آن کشور شکل گرفت. شخصی به نام " محمد امین رسولزاده" که در قفقاز جنوبی رهبری حزب مساوات را برعهده داشت دولتی را تشکیل داد و در کمال تعجب نام آذربایجان را برای آن انتخاب کرد. یعنی پیش از آن تاریخ، در شمال رود ارس نه دولتی به نام آذربایجان وجود داشت و نه به صورت کلی سرزمینی به نام آذربایجان نامگذاری شده بود. اکثریت اسناد تاریخی نام آذربایجان را برای استانهای شمال غربی ایران به کار برده اند. همان استان هایی که به نام آنها اشاره کردم. در اندکی از اسناد تاریخی که شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد، برخی از شهرهای شمال رود ارس را هم به دلیل اینکه اداره آنها و حاکمیت شان با تبریز بود را آذربایجان نامیده اند و البته نه همه مناطق قفقاز جنوبی. اما مطمئنا استثنا هرگز نفی قاعده نمی کند و با توجه به کلیت اسناد، قاعده تاریخی این است که آذربایجان همواره در جنوب رود ارس و در شمال غربی ایران بوده است. البته ممکن است برخی بگویند که این نام ثبت شده و باید مورد استفاده قرار بگیرد. برهمین اساس هم، من هرگز این اجازه را به خودم نمی دهم که به کسی بگویم از این نام استفاده کند یا خیر اما به شخصه از این نام سرقتی استفاده نمیکنم.
**از دیدگاه جنابعالی نامی که می توانیم برای کشوری که هم اکنون آذربایجان نامیده می شود و در قسمت شمالی رود ارس قرار دارد به کار ببریم، چیست؟
من به آن جمهوری باکو می گویم. یعنی باتوجه به پایتختی که دارد آن را به این نام مینامم چرا که هرگز یک نام واحد نداشته است. این نکته مهمی است. آن قسمت سرزمین هفتاد ملت و هفتاد زبان است. یعنی یکسری ولایت هایی بوده اند که ذیل نام واحدی قرار نداشتند اما بخشی از ایران بودند. در این موضوع شک و شبهه ای وجود ندارد اما نام های مختلفی هم به آن اطلاق میشده است. ولایت گنجه، آران و شروان نام هایی بوده که برای این منطقه استفاده شده است. اما این منطقه در زمان واحد یک نام کلی نداشته است. نام هایی داشت که براساس ولایت مختلف که در آن منطقه قرار داشت به آن اطلاق می شد. ارمنستان هم یک ولایتی برای خود بوده است. بخش هایی که اصطلاحا به آنها خانات می گفتند. خانات قفقاز جنوبی. این پاسخ شما برای نامگذاری این منطقه و دلایل آن. اما می خواهم به سووالی که پیشتر در مورد نقش ترکیه در مناقشه قره باغ پرسیدید، مبحثی را اضافه کنم. از دیدگاه بنده ترکیه همواره به دنبال یارکشی بوده است. این کشور با جمهوری باکو فقط از طریق نخجوان و از یک باریکه در ارتباط است. اگر بخواهیم جمهوری باکو را از طریق جمهوری خودمختار نخجوان همسایه ترکیه به حساب بیاوریم و اگر مناقشات تاریخی اش با ایران را کنار بگذاریم. تنها متحد جدی ترکیه در این منطقه خاندان علی اف هستند که این اتحاد هم براساس تاریخ سازی صورت گرفته، به دست آمده است. تا 1918 مفهومی به نام ترک در قفقاز جنوبی به شکل مشخصه جمعیتی وجود نداشته است. در اسناد روسها و عثمانی ها، یک عنوان کلی "مسلمان" در آن منطقه وجود داشته است که تاتارها و اقوام دیگر ترک زبان را ذیل آن دسته بندی قرار می دادند. یعنی ذیل نام عمومی مسلمان. بعد از وقایعی که در اواخر دولت عثمانی صورت گرفت و اعلام موجودیت آذربایجان با تلاش های "محمد امین رسولزاده "-که سرقتی از نام استانهای شمال غربی ایران بود- استالین تفکری که قرار بود در پی آن شکل بگیرد را پسندید. باید به این موضوع توجه ویژه ای داشته باشیم که برعکس بسیاری از موارد که استالین با ترکیه وعثمانی ها در تقابل بود این هویت سازی را در قفقاز جنوبی پسندید. این بدعت در تبلیغات استالین و همفکرانش قرار گرفت و به گفتمان ساختگی ترک گرایی دامن زد-استالین شخصی است که 80 سال پیش همایشی را برگزار و نظامی گنجوی را ترک معرفی کرد- بنابراین نباید فکر کنیم این موضوع (جعل تاریخ) یک شبه و یا دوشبه اتفاق افتاده است. یک پشتوانه تقریبا 100 ساله داشته است. خاندان علی اف پدر و پسر همان تفکر را با شکل و شمایل منسجم تر و سازمان یافته تر دنبال کردند. والا در آن منطقه، گروه های جمعیتی مختلفی مانند تاتارها، طالشی ها، لزگی ها، قفقازی تبارها، کردها، پارسیان، ترک زبان ها و البته ارمنی ها حضور داشتند. اما همه اینها با ورود مفهومی وارداتی از دولت عثمانی به حاشیه رفته و کم کم حذف شدند و الان با این نامگذاری مواجه هستیم. ما یک تقابل تاریخی بسیارعمیق گفتمانی با جمهوری باکو داریم که متاسفانه مسوولین جمهوری اسلامی در این مورد کاملا کم کاری می کنند و موضوع را پشت گوش می اندازند. یعنی عملا در این مورد، جمهوری باکو دست به جعل هویت می زند و سندسازی و قلدری می کند اما با واکنش در خور توجهی مواجه نمی شود. در کتاب درس تاریخ سال یازدهم این موضوع آورده شده است که ما یک کشور واحد با نام آذربایجان بودیم که روسیه و ایران، کشور ما را اشغال کردند و براساس قرارداد ترکمنچای ما به دو قسمت تقسیم شدیم. شاید این موضوع برای من و شما که از اصل جریان اطلاع داریم مضحک باشد اما این موضوع را وارد اذهان نوجوانان آن منطقه کرده اند، بعد میپرسند دلیل تقابل با ایران چیست؟ دلیل آن، این است که شما از روز نخست با این موضعگیری ها برخورد نکردید.
** براساس قوانین بین المللی آذربایجان هم اکنون یک کشور واحد است. ایران چه اقدامی میتوانست انجام دهد؟
ما باید اعتراض می کردیم. این جعل تاریخ است. همان کاری که یونان با مقدونیه کرد را ما هم باید انجام می دادیم. جعل تاریخ در مجامع جهانی قابل پیگیری است. علاوه بر موردی که به آن اشاره کردم نقشه ای هم بر روی کتاب درسی مقطع پنجم دبستان کودکان آن منطقه وجود دارد که شمال غرب ایران هم شامل نقشه جمهوری باکو می شود. ( براساس شکل این نقشه استان های شمال غربی ایران در کنار جمهوری باکو، کشور آذربایجان را تشکیل می دهند) به این امر حمله به تمامیت ارضی یک کشور می گویند و در هر کجای جهان این اقدام اعلان جنگ است.
** می خواهم به این موضوع هم اشاره کنم که در همین ایران و استان های آذری نشین ما یعنی تبریز و ارومیه و اردبیل مخصوصا اردبیل گفته می شود که ما ترک زبان هستیم و نه آذری زبان. یعنی همه مشکلات در آنسوی رود ارس وجود ندارد. در اینسو هم اتفاقاتی در حال بروز و ظهور است.
ابتدا باید ببینیم که لغت آذری به چه معنایی است. آذری به زبان ساده یعنی آذربایجانی. آیا در منابع تاریخی به این عنوان اشاره شده است؟ بله ذکر شده است. آذری با "ی" نسبت یعنی آذربایجانی. آذربایجانی ها مردم آذربایجان هستند و در این میان، هر آنچه منسوب به آذربایجان است می تواند صفت آذربایجانی و شناسه هویتی آذربایجانی را داشته باشد. به همین جهت من این صفت را برای مردمان ساکن در شمال ارس به کار نمی برم. زبانی که هم اکنون در آذربایجان گفت وگو می شود هم یک ریشه ترکی دارد و شکی در آن نیست اما آیا ما می توانیم در محاوره روزانه به آن آذری بگویم بله می توانیم. برای اینکه متعلق به منطقه آذربایجان ( استان های شمال غربی ایران) است. یعنی عبارت درست آن ترکی آذری یا آذربایجانی است اما در شکل کوتاه می توانیم آن را آذری بنامیم. یعنی ایراد محتوایی ندارد. مردم که مطمئنا آذری و آذربایجانی هستند.
** به وضوح می گویند که زبان ما ترکی است و نه آذری یا آذربایجانی.
نکته اول اینکه امروزه چیزی تحت عنوان تک زبان ترکی بدون پسوند و پیشوند وجود ندارد. ترکی نام یک خانواده بزرگ زبانی است که زیر شاخه های بسیار زیادی دارد. خاستگاه تاریخی ترکان و زبان ترکی از یک طرف در شمال چین یعنی دشت اورخون مغولستان و از یک طرف در کوه های آلتای و در جنوب نیز دشت گوبی است ،یعنی در مناطق آسیای میانه و شمال چین. این زبان رفته رفته به سمت غرب گسترش پیدا کرد و در مناطق مختلف شکل اختصاصی یافت. ترکی ازبکی، ترکی ترکمنی و ترکی آذربایجانی مثال هایی در این زمینه هستند. با گسترش این زبان در نقاط مختلف خاورمیانه، پسوندی گرفت بمانند ترکی ازبکی یا ترکی عثمانی و .... خزانه واژگان و قواعد آن هم تغییر کرد. این نکته و بحث حساسیت زا نیست چرا که ما نمی توانیم زبان را شناسه هویتی در نظر بگیریم. اگر فکر کنیم که استناد این افراد برای ترک تبار بودن بواسطه زبان درست است، در اینصورت باید به برزیلی ها و آنگولاییهای که زبان پرتغالی صحبت می کنند، بگویم پرتغالی. براساس همین منطق، خراسانی ها را باید بگوییم فارس هستند، در حالی کهخراسان یک سرزمین سه تا چهارهزار ساله مستقل ذیل ایران با همین وضعیت تمدنی و شهرنشینی است، تپه های باستانی چند هزار ساله نیزدارد. به اعتقاد بنده همدان هم فارس نیست. شهر همدان خود، سه هزار سال قدمت دارد. فارس تاریخی که ما آن را میشناسیم از دوحالت خارج نیست. یک حالت آن در منابع اروپایی برای توصیف کل کشور ایران به کار رفته است و حالت دیگر برای توصیف استان فارس-آنچه امروز با مشخصات استان فارس ما همخوانی دارد- است. سیستانی و یا مازندرانی هم فارس نیستند. این اشتباه رایج چند دهه اخیر است که هموطنان ما هم به آن دامن زده اند. برهمین اساس است که می گویم یک فرد آذربایجانی، ترک نیست. آذربایجانی،آذری است. زبان او به تنهایی نمی تواند شناسه هویت و تبار او باشد.
**بنابراین همه ایرانی هستیم و با قومیت های مختلف؟
بدون شک. حتی اگر فردی همین دیروزهم شناسنامه و پاسپورت ایرانی گرفته باشد ایرانی است، این بحث سیاسی و حقوق شهروندی جریان است و شکی هم در این موضوع نیست. در ایران عرب هایی زندگی می کنند که قدمت حضور نیاکان آنها در این کشور، بیش از 400 تا 500 سال است. در ایرانی بودن این افراد هم شکی نیست. من بر بحث تاریخی این موضوع تاکید دارم که آذربایجانی،آذربایجانی است اما در مورد زبان جای بحث و گفت و گو وجود دارد. زبان هرگز به تنهایی شناسه هویتی و تباری نیست.
** هدف آذربایجان و ترکیه از مناقشه قره باغ جدا کردن بخشی از این منطقه، حد فاصل مرزهای ایران و ارمنستان و ضمیمه آن به خاک آذربایجان بود. در اینصورت تردد ترک ها به خاک این کشور با سهولت بیشتری انجام می شود اما با این رویه ارتباط ایران و ارمنستان با مشکلاتی مواجه خواهد شد. طی چند سال اخیر، شاهد حضور پرتعداد اسرائیلی ها هم در آذربایجان و هم ترکیه بودیم به ویژه در آذربایجان. این موضوع برای تمامیت ارضی ایران خطرآفرین نیست؟ ایران اسرائیل را به رسمیت نشناخته است و سالهاست که آن را اصلی ترین دشمن خود در جهان میشناسد. این حضور پرتعداد برای ما خطرناک نیست؟
اسرائیل از این بحث برای خودش به دنبال منافعی است و در آن شکی نیست. قرادادهای نظامی با رقم های هنگفت که با جمهوری باکو منعقد کرده است قابل کتمان نیست و جزو همان دسته مباحثی است که آقایان چشم هایشان را بر روی آن بسته اند. جمهوری باکو کشوری مسلمان است و همین موضوع موجب یک تحلیل رویایی نسبت به این کشور شده است. این یک اشتباه است. عرصه منافع ملی، عرصه رویاپردازی و اخوت و امت گرایی نیست. عرصه منافع ملی، عرصه روشن و مشخصی است. در مورد جمهوری باکو این کوتاهی صورت گرفته است که فکت های آن هم موجود است. از ریشه ای ترین مباحث تاریخی تا موضوعات روز، این تقابل ها و تعارض ها وجود داشته است. جمهوری باکو شاید در حال حاضر به خاک ایران چشم نداشته باشد چرا که از این توان برخوردار نیست اما سیگنال های ارسالی کاملا در این راستا است که اگر در ایران مشکلی به جهت اقتداردولت مرکزی ایجاد شود آنها به این موضوع هم، فکر خواهند کرد. نقش اسرائیل در همین راستا قابل ارزیابی است. دولت ایران در اینباره کوتاهی کرده است. ایران، "علی اف" پدر را برای به قدرت رسیدن حمایت کرد. همین فرد در سفر به ایران به رئیس جمهور وقت ایران یعنی آقای خاتمی برای به کار بردن واژه دریای مازندران تذکر می دهد و می گوید شما حق ندارید این عنوان را به کار ببرید. شما گستاخی را ببینید.
**نام تاریخی و گذشته دریای خزر، دریای مازندارن بوده است دیگر.
اصلا ما دلمان می خواهد این دریا را در خاک خودمان مازندران بنامیم. اسناد تاریخی هم برای آن وجود دارد. اسناد تاریخی دریای مازندران بسیار کهن تر از کشوری با نام روسیه است. متاسفانه باید یادآوری کنم که آقای خاتمی هیچ واکنشی به این تذکر نشان نمی دهد و چند ماه بعد هم طی بخش نامه ای به دستگاه های مختلف دستور داده می شود که دیگر از نام دریای مازندارن استفاده نکنند. یعنی شما نمی توانید تصور کنید که چقدر انفعال و چقدر کوتاهی در برابر گستاخی های این افراد صورت گرفته است. تنها به صرف اینکه اشتراک دینی وجود داشته است. این چه استدلالی است؟ همین چندماه پیش دولت ایران را متهم کردند که قاچاقچی مواد مخدر است،بعد کسی واکنشی نشان نمی دهد، مقامات دولتی جمهوری باکو حرف های ناشایستی را در مورد ایران به زبان می آورند و هیچ واکنشی در کار نیست. بعد می گویند چه کاری باید انجام دهیم. اگر از روز نخست بر سر مواضع مان ایستادگی می کردیم اوضاع اینطور نبود. تنها با مانوری که در مرز ایران و ارمنستان برگزار شد آنها پا پس کشیدند والا برنامه ها( برای ما) داشتند. الان ترکیه به صورت مستقیم راهی برای رسیدن به جمهوری باکو ندارد. از نخجوان راه دارد اما اگر کریدور جنوب مرز ارمنستان را تصرف می کردند ارتباط موردنظر آنها برقرار می شد. اما در پاسخ به سووال شما در مورد حضور اسرائیل در مرزهای شمال غربی ایران به این مساله هم باید توجه کنیم که این حضور، بدون شک در راستای تسلط پایگاهی در آن منطقه است. قراردادهای نظامی منعقده، فعالیت های اطلاعاتی صورت گرفته، پرواز پهبادها، همه نشان دهنده خواست اسرائیل است. در ایران این خبر را اعلام نکردند اما من می خواهم به این موضوع اشاره کنم که در جنگ قره باغ پهبادهای اسرائیلی توسط ایران سرنگون می شدند یعنی حریم هوایی ایران از سوی آذربایجان نقض می شد آنهم با پهبادهای اسرائیلی و به روی خودشان هم نمی آوردند. برای همین هم می گویم که این حجم از انفعال جای سووال دارد. حتی سفیر فعلی ایران در آذربایجان هم انگار رسما سفیر آذربایجان است و نه ایران.
**آقای موسوی؟
بله و من از همین رسانه برای مناظره با ایشان اعلام آمادگی میکنم. مثلا یکی از سووالات من در رابطه با عملکرد ایشان در مورد تحریف تاریخ منطقه آذربایجان ایران در کتب درسی کودکان و نوجوانان جمهوری باکو است، که به آنها اشاره کردم. یا برای ادعای ارضی که جمهوری باکو در مورد خاک ایران دارد.
**احساسات ملی گرایانه ترک ها در پاره ای از موارد، در شهرهای آذری نشین ایران بسیار زیاد است.
قطعا باید هم باشد. در طول 43 سال گذشته ما چه توضیحی در مورد هویت واقعی ایران، در کتاب های درسی کودکانمان داشته ایم؟ ما هنوز در حال حذف کردن نام انوشیروان از کتاب های درسی فرزندان ایرانی هستیم. هر زمان هم انتقاد میکنیم با اتهام فاشیست بودن ما را ساکت می کنند. از حاکمیت این سووال را مطرح می کنم. چه تولید فرهنگی و محتوایی در فیلم ها و سریال های ایرانی داشته اند؟ چه کاری در مدارس در مورد هویت ملی انجام داده اید؟ جوان 15 تا 25 ساله توسط رسانه های کشورهای دیگر بمباران خبری و فرهنگی می شود، شما چه کرده اید؟ حتما با وجود اشتراکات زبانی این مسیر( احساسات پان ترکیسمی) هموار می شود. اما نمی دانند که همین اجداد ترکیهایها یعنی عثمانی ها، 400 سال چه خونریزی در آذربایجان به راه انداختند؟ البته میخواهم تاکید کنم که این بحث ها دلیلی برای ایجاد دشمنی نیست. تنها می گویم آنچه وجود دارد را زیر فرش پنهان نکنیم تا کار به وضعیت فعلی بکشد. شما از همان زمان که جمهوری باکو شکل گرفت ماهیانه سی هزار دلار را در اختیار حیدر علی اف قرار می دادید این در حالی است که این فرد حتی برای خرید کت و شلوار "علی اف پسر" هم راهی ارومیه می شد. این افراد زمانی دست به دامان شما بودند، از شما پولی را دریافت می کردند بی آنکه این رقم در جایی ثبت شود. شما بیماران مجروحانشان را در بیمارستان های ایران مداوا می کردید و به ارمنستان اخطار دادید که جمهوری باکو را بمباران نکند حتی خودتان ارمنستان را بمباران کردید تا از پیشروی نیروهای آنها جلوگیری کنید. به نخجوان آذوقه و برق و ... دادید اما باید سنگ بنا را به صورتی بنیان می گذاشتید که کار به وضعیت فعلی آن نکشد.
** به خاطر می آورم که در همین مناقشه اخیر قره باغ ، باکو در عین حال که از ایران و گرجستان خواسته بود که بی طرفی شان را حفظ کنند اما از تلاش های سیاسی و معنوی اردوغان قدردانی می کرد.
ترکیه با سوریه مشکل عمیقی دارد. با عراق بر سر کردستان هم درگیری هایی دارد. با یونان و با گرجستان هم همینطور. براساس هویت جعلی که طی 100 سال اخیر در قفقاز شکل گرفته است اتحادی میان باکو و آنکارا به وجود آمده است. البته این اتحاد هم، در همین سالهای اخیر به وقوع پیوسته است چرا که در مناقشه نخست قره باغ، رئیس جمهور وقت باکو تاکید می کند که من درخواست وام 200 میلیونی را از ترکیه مطرح کردم که از پرداخت آن خودداری کردند اما ایران حاضر به پرداخت این وام بود که من آن را نپذیرفتم. در همان جنگ، مستشارانی از آنکارا راهی باکو شدند که به گواه خود مردم این کشور، بدون ارائه هیچ کمک و خدماتی تنها فرش های نفیس مردم باکو را به عنوان دستمزد با خود بردند. علاوه بر تمامی موضوعاتی که به آنها اشاره کردم، متاسفانه مقامات ایرانی مواضع یکدست و هماهنگی در رابطه با همسایگان ندارند. با تغییرات دولت ها، با تغییرات نیروهای اطلاعاتی در وزارت اطلاعات و سپاه، این سیاست ها تغییر می کند. در سپاه یک کارگروه برای این موضوع وجود دارد. در دولت کارگروه دیگر و باید بگویم کارها به این شکل جلو نمی رود. این موازی کاری ها جواب نمی دهند. دفتررهبری یک موضع در باکو دارد و وزارت خارجه موضع دیگر. ابتدا باید یکدست سازی در سیاست های خارجی کشور در مورد کشورهای دیگر صورت پذیرد و بعد به مرحله اجرا برسد. به نظر می رسد برای آقایان مهم نباشد که آنها استان های آذری نشین ایران را بخشی از خاک خودشان می دانند. باکو این ادعا را دارد که نادرشاه افشار شاهی از خاک ما بوده است که مثلا جایی مانند ایران را هم به تصرف خود درآورده است. می گویند صفویه دولتی از ما بوده است که جایی مانند ایران را هم گرفته است.
**اگر این رویه ادامه پیدا کند ما با چه مشکلاتی از جهت هویتی و سیاسی مخصوصا در منطقه قره باغ و حدفاصل مرز با آذربایجان مواجه می شویم؟
مشکلات مان حادتر و حادتر می شود. ما در چند ماه گذشته یکی از بزرگترین لشکر کشیهای ایران در مرز با جمهوری باکو را از زمان پایان جنگ هشت ساله با عراق اانجام دادیم. ما تاکنون مانوری اینچنین نداشته ایم. چند تیپ و لشکر درگیر این مانور بودند. متاسفانه طرف مقابل ما دیسپلین سیاسی ندارد و با جعل اخبار و تحلیل آنها به گونه ای نادرست عمل می کند. الان اگر ایران بر روی یکی از کتب درسی اش نقشه کردستان عراق را ترسیم کند و به صورت تحریف شده پرچم خود را هم بر روی آن قرار دهد فکر می کنید واکنش عراق چیست؟ معتقدم این مشکلات طی سالهای آینده حادتر می شود. البته ممکن است شخصی بگوید که شما از سیاست های روز اطلاعی ندارید ولازم است که ایران از باکو در مقابل ارمنستان حمایت کند. من میدانم که پشت پرده هایی وجود دارد اما به عنوان یک فردی که از تاریخ وقایع رخ داده اطلاع دارم می گویم که اگر آجری کج گذاشته شود این دیوار تا انتها به همین صورت کج بالا می رود. نظرسنجی هایی را برگزار کرده اند و در این نظرسنجی ها بهترین دوست جمهوری آذربایجان، اسرائیل عنوان شده است. با کوتاهی های انجام شده از سوی مقامات ایرانی و شستشوهای مغزی در جمهوری باکو، مردم جمهوری باکو ایران را دشمن خود می دانند. البته به جز خانواده های مذهبی که هر روز از تعدادشان کاسته می شود. متاسفانه ما با وجود اشتراکات فراوانی که در مقولاتی چون فرهنگ و هنر و زبان و تاریخ با جمهوری باکو داریم تنها بر موضوع دین مانور می دهید. من نمی گویم به این موضوع بی توجهی شود اما می تواند یکی از موارد موردنظر باشد. ما نمی توانیم هویت مشترک چندهزار ساله مان را نادیده بگیریم و از دری وارد شده ایم که دولت جمهوری باکو در موردنظر را به صورت کامل بر روی ما بسته است( مذهب) چرا و به چه دلیل این همه میدان باز عملیاتی را نادیده گرفته ایم و می خواهیم که از دریچه ای وارد شویم که دولت باکو هم فهمیده و آن را مسدود کرده است.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟